براي تو كه درمان عشقي

ساخت وبلاگ
دلم با نوشتنه‌‌ ولی صدای کلماتم درونی. کسی جز خودم‌نمیفهمه این جمله یعنی چ. خودمم کامل نمیفهمم. شاید ... اندر احوالات این‌ روزهام... یه روز خوب یه روز بی حوصله... یه روز‌پر انرژی . کفه ترازو به سر حال بودنه میچربه. خوبه دوستای جدید. ادمای جدید... برنامه های متنوع. فکر کنم اگه دیروز و بیخیال شم اصلا خونه نبودم در یکی دوهفته گذشته . هم‌خوبه هم بد.  همش اینور اونور. مجبور شدم چنتا برنامرو‌ نرم به دلیل تداخل. هم خوبه هم‌بد . کلی انرژی میگیره ولی دارم نتورکمو به شدت قوی میکنم. با یه تفاوت. درس گرفتن از اتفاقات گذشته. گاهی وقتها یه سری رفتاره تیپیکال دخترونه میبینم به خودم حق میدم تمام اتفاقی چند سال گذشتمو ولی یکم که واقع بینانه تر نگاه میکنم‌ متوجه میشم اون تمایزی که ساخته بودم واقعی نبوده. و ...! گاهی از خودم میپرسم ارزششو داره؟ شایدم داشت؟ و جوابم با قاطیعت نعه . دلسردی بیش از حد یه اتفاق عجیبه. باعث میشه تو عکس العملات با ادمای جدید زندگیت تاثیر بذاره. خیلی راحت میشی کوه یخ یا یه ادم بی تفاوت به همه اتفاقای دورت. خوبه الان ... از اول اومدنم‌خیلی بهتره... نتورک... برنامه... ادمای جدید ... برنامه سفر با یکیشون که ۲ بار دیدم. اکیپ جالب . خوبی های خودشو داره ... ادم پر انرژی میخواد که حوصله دیوونه بازی داشته باشه. وقتی بهم‌گفت‌ یه نفر که دیوونم باشه و کارای دیوونه بکنه  ناخوداگاه یاد اون روزی افتادم که گل تو‌ماشین‌گرفتم‌و ... دلم اون امیرو میخواد. الان حس یه مرغ یخ زده ای رو‌دارم که از فریزر دراوردنش و داره کم کم اب میشه .  خیلی چیزا رو از ذهنم پاک کردم حتی اسم عطرو. ولی بوشو نه . وقتی اومد همه فکرم به جا اینکه به روز باشه به اسم عطره بود. اخر سرم‌گفتم اسم عطرت براي تو كه درمان عشقي...
ما را در سایت براي تو كه درمان عشقي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrasgari بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 4:24

خیلی برام پیش اومده که که فلان کس که داشته از یه اتفاق حرف میزده که یه‌نفر دیگه انجام داده، جوری بیانش میکرده که انگار گناه نابخشودنیه. اما در گذر زمان خود اون فرد به صورت حق‌به جانب و یا اینکه این فرق میکنه همون کارو انجام داده. مثلا یه سری ادما میگن اینا که میرن عروسی میکنن، فلانن و یا بیسارن و یا اونی که با اینا عروسی میکنه فلانه یا بیثار. اما جاش که بیفته طرف برای ویزای امریکا چه کار که نمیکنه. لابد از نگاه خودش بقیه نمیفهممن یا این فرق میکنه.نمیفهمم این جور ادما خوشحالی واقعی دارن یا نه؟ من اگه یکی دیگه برام یه کاری بکنه اصلا بهم‌نمیچسبه. باید خودم براش زحمت بکشم تا برام دلچسب باشه. غپی هم نمیام. کردم که میگم. پی اس وسط: یادم نمیره اولین باری که از دختره خوشم اومده بود برگشت چی گفت ...یکی از پر هزینه ترین ویکندام: کایاک و افتادن تو اب و عینک گرونی که گم شد. و منی که پام گیر کرده بود و ۳۰ ثانیه ای زیر اب بودم. چقد خوش گذشت. چه بچه های باحالی. پی اس وسط: گروه امبسی ایز د بست :-) گروه جالبی ان خوش میگذره باهاشونوقتی کایاک سوار شدم یاد خاطرات قدیم افتادم. یه فلش بک. یه سری حرف چرت. یادمه نورا گفت به من که من و تو نمی تونیم یه قایق با هم سوار شیم پس زندگی رو چجوری میتونسم بیریم جلو. فکر کن چه منطق هوشیارانه ای. واقعا. این سری که افتادم تو اب کایاکم یه نفره بود . کسی ام قرار نبود باهام سینک‌شه. افتادم تو اب. کسی هم سرم غر نزد. یه خاطره خیلی خوب هم ساختم و فیلمی که ازم گرفتن نامردا براي تو كه درمان عشقي...
ما را در سایت براي تو كه درمان عشقي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrasgari بازدید : 321 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 4:24

یکی از سوالایی که از خودم میپرسم اینه چرا دیگه اتفاق نمیفته؟ خیلی احمقانه به نظر میرسه شایدم، شاید عجیب ولی واقعا  وجود داره. یه بخشی از من هست که دیگه نیست. یه بخشی بوده که مرده. با هزارتا پوست اندازی هم‌فراموش نمیشه. فقط یاد میگیریم نادیده بگیریمش. یا بهتره بگم بگیرمش... هر کسی به این مرحله نائل نمیشه،  شایدم بهتره . ادم به اتیش نزدیکی نمیکنه. به هر حال، هر وقت میاد یادم بره، باید یاداوریش کنم. بر خلاف میلم. و این عجیب ترین قسمت داستانه، تعامل با انسان های زیادی که شاید همشون یه موقعی ایده الت بودن ولی ... ولی ادامه تعامل با اونا باید چشماتو ببندی... میدونی این حس اون حس نیست، ولی میگی همینه که هست ... خیلی عجیبه با یکی میری بیرون و چند ساعت رو با هم سپری میکنی ولی وقتی میای خونه هیچ‌تصویری ازون ادم تو ذهنت نیست و می ری یه‌عکس یه ادم‌دیگرو‌نگاه‌میکنی و عجیب تر اینه وقتی ناگهانی و به طور اتفاقی یه نفر دیگرو‌میبینی.. چند ثانیه فقط... تمام جزییات اون ادم تو ذهنت نقش میبنده. تمام جزییات .از رنگ کفش و لباس بگیر تا عینک و دستبند و کوله. و پوست برنزه. انگار تو جزیی از اونی. میدونی نیستی. خیلی چیزا رو‌که باید بدونی رو میدونی . اما ... تو‌یه لحظه. همه این اتفاقا تو یه لحظس. بعدشم همونه فقط یه سری چیزا عوض میشه. فقط یه مدت زمان میخوای تا دوباره خودتو ریست کنی و با اون لبخندای ارومت بتونی برگردی به یک ساعت قبلت. هر وقت احساس میکنم دارم زیاد فکر میکنم یه کاری میکنم. موقع انجام اون کار ، اروم ترین لحظه های این روزای زندگیمه. تا حالا شنیدی یکی بگه من نمیخوام فکر کنم؟؟؟ خیلی احمقانه است. ولی حقیقت داره. دیوار رنگ کردن و هم یاد گرفتم ....ساعت شنی که تموم میشه، برش میگرد براي تو كه درمان عشقي...
ما را در سایت براي تو كه درمان عشقي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrasgari بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 4:24